هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از مولانا بیانگر احساسات شدید عاشقانه و انتظار برای رسیدن معشوق است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، حالات روحی خود را در انتظار یار توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۴۷۱

دل باز به جوش آمد، جانان که می آید
بیمار به هوش آمد، درمان که می آید

وه جان کسان هر سو، صد قلب روان از پس
خوانیش چنین لشکر، سلطان که می آید

ای دل، تو نمی گفتی کاینک ز پی مردن
اسباب مهیا کن آن جان که می آید

زان خال و خط مشکین با جمله بلا دیدم
این آیت رحمت بین در شان که می آید

ای ترک، مگو آخر بهر دل مسکینی
کز سوی تو بر جانم پیکان که می آید

خود نامه خویش آورد از بهر قصاص من
سر خاک ره قاصد فرمان که می آید

سیل مژه را رخنه انباشه شد، یارب
کان آب به چشم من تازان که می آید

خسرو به رهش باری قربان شد و بریان هم
تا باز ببین کان هم مهمان که می آید
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.