هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دلباختگی سخن میگوید. او از درد فراق و غم عشق مینالد و از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر دل عاشق یاد میکند. تصاویر شاعرانه مانند زلف معشوق، گریه مردم، موج دریا و بلبل بر سر خار، به زیبایی احساسات عمیق عاشقانه را نشان میدهند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و استفاده از استعارههای شاعرانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، درک ظرافتهای ادبی و احساسی آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد.
شمارهٔ ۴۷۸
آن را که سر و کاری با چون تو نگار افتد
سر پیش تو دربا زد چون کار به کار افتد
سنگ است نه دل کو را با زلف تو افتد خویش
بس طرفه بود سنگی کو بر سر مار افتد
افتد چو تو برخیزی در پای تو صد عاشق
زین جمله چه برخیزد، با آنکه هزار افتد
جان خاک شود زین غم کز زلف تو وامانده
گل خشک شود برجا گر یاد بهار افتد
صد گریه کند مردم تا تو به کنار آیی
صد موج زند دریا تا در به کنار افتد
از ناوک مژگانت افغان نکنم هرگز
گه گه گذر بلبل هم بر سر خار افتد
القصه برآوردی گردی ز دل خسرو
هم دیده نمی خواهد کش با تو غبار افتد
سر پیش تو دربا زد چون کار به کار افتد
سنگ است نه دل کو را با زلف تو افتد خویش
بس طرفه بود سنگی کو بر سر مار افتد
افتد چو تو برخیزی در پای تو صد عاشق
زین جمله چه برخیزد، با آنکه هزار افتد
جان خاک شود زین غم کز زلف تو وامانده
گل خشک شود برجا گر یاد بهار افتد
صد گریه کند مردم تا تو به کنار آیی
صد موج زند دریا تا در به کنار افتد
از ناوک مژگانت افغان نکنم هرگز
گه گه گذر بلبل هم بر سر خار افتد
القصه برآوردی گردی ز دل خسرو
هم دیده نمی خواهد کش با تو غبار افتد
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.