هوش مصنوعی:
شاعر از بیتوجهی یار خود شکایت دارد و بیان میکند که با وجود جستجو و پرسشهای مکرر او، یارش حتی یکبار هم احوالش را نمیپرسد. او از تغییر رفتار یار از محبت به دشنام گلایه میکند و خود را بیمار هجران و یار را طبیبی میداند که از بیمارش خبر نمیگیرد. در پایان، شاعر به ناامیدی خود اشاره میکند و میگوید اگر یار توجهی نمیکند، او نیز چارهای ندارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاطفی عمیق و شکایت از بیتوجهی است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، استفاده از استعارهها و صنایع ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۴۷۹
دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد
احوال دل پر خون دلدار نمی پرسد
می پرسم و می جویم در هر نفسی صد بار
او در همه عمر خود یک بار نمی پرسد
یار از سر یاربها با ما سخنی می گفت
امسال به دشنامی چون یار نمی پرسد
بیمار تب هجرم آن ماه طبیب من
دردا که طبیب من بیمار نمی پرسد
گر یار نمی پرسد خسرو چه کند آن را؟
شاه است و گدایان را از عار نمی پرسد
احوال دل پر خون دلدار نمی پرسد
می پرسم و می جویم در هر نفسی صد بار
او در همه عمر خود یک بار نمی پرسد
یار از سر یاربها با ما سخنی می گفت
امسال به دشنامی چون یار نمی پرسد
بیمار تب هجرم آن ماه طبیب من
دردا که طبیب من بیمار نمی پرسد
گر یار نمی پرسد خسرو چه کند آن را؟
شاه است و گدایان را از عار نمی پرسد
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.