هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. او از ناتوانی در رسیدن به وصال معشوق، درد فراق و بیقراری دل شکسته خود میگوید. شاعر با زبانی پر از درد و سوز، از صبر به عنوان درمان دل محزون یاد میکند، اما در عین حال از بیصبری خود نیز سخن میگوید. او تأکید میکند که بدون یاد معشوق حتی یک لحظه هم نمیتواند زندگی کند و در نهایت به این نکته اشاره میکند که همه چیز به اراده معشوق بستگی دارد.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مضامین عاشقانه و عارفانه عمیق است که درک کامل آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۴۸۲
دولت نه به زور است و به زاری چه توان کرد
با بنده نداری سر یاری چه توان کرد
من بر سر آنم که کنم جان به فدایت
آری سر وصلم چو نداری، چه توان کرد
صبر است دوای دل بیچاره محزون
ای دل، چو تو بی صبر و قراری، چه توان کرد
ای مردمک دیده، اگر تیغ فراقش
خون جگرت ریخت به زاری چه توان کرد
بی یاد تو یک لحظه نفس می نزنم من
ای دوست، گرم یاد نداری چه توان کرد
گر بنده بیچاره نوازند، توانند
وز نیز برانند به زاری چه توان کرد
جان در سر و کار تو کند خسرو بیدل
لیکن تو به آن سر چو نداری، چه توان کرد
با بنده نداری سر یاری چه توان کرد
من بر سر آنم که کنم جان به فدایت
آری سر وصلم چو نداری، چه توان کرد
صبر است دوای دل بیچاره محزون
ای دل، چو تو بی صبر و قراری، چه توان کرد
ای مردمک دیده، اگر تیغ فراقش
خون جگرت ریخت به زاری چه توان کرد
بی یاد تو یک لحظه نفس می نزنم من
ای دوست، گرم یاد نداری چه توان کرد
گر بنده بیچاره نوازند، توانند
وز نیز برانند به زاری چه توان کرد
جان در سر و کار تو کند خسرو بیدل
لیکن تو به آن سر چو نداری، چه توان کرد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.