هوش مصنوعی:
این شعر از حسرت و اندوه عشق ناکام سخن میگوید. شاعر از رنجهای عاشقی و فداکاریهای بیپاسخ مینالد و از معشوق میخواهد که حداقل کمی توجه نشان دهد. همچنین، اشارهای به داستان لیلی و مجنون و فداکاری خسرو در عشق دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و اندوهگین است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا سنگین باشد. همچنین، درک کامل شعر نیاز به آشنایی با ادبیات و نمادهای کلاسیک فارسی دارد.
شمارهٔ ۴۹۱
ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چند
در سلسله لیلی و مجنون شده ای چند
خوردیم بسی خون دل از تو، تو هم آخر
یک می بخور از دست جگر خون شده ای چند
چون حال دگرگون شده زاندوه تو ما را
تو روی مگردان ز دگرگون شده ای چند
ای مرغ، چه خوانی سوی باغ، از خسک هجر؟
بگذار درین بادیه بیرون شده ای چند
در عشق فدا شد دل و جان و تن خسرو
اینک نگر از بخت همایون شده ای چند
در سلسله لیلی و مجنون شده ای چند
خوردیم بسی خون دل از تو، تو هم آخر
یک می بخور از دست جگر خون شده ای چند
چون حال دگرگون شده زاندوه تو ما را
تو روی مگردان ز دگرگون شده ای چند
ای مرغ، چه خوانی سوی باغ، از خسک هجر؟
بگذار درین بادیه بیرون شده ای چند
در عشق فدا شد دل و جان و تن خسرو
اینک نگر از بخت همایون شده ای چند
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.