هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر درد و رنج عاشق از دوری معشوق و ناکامیهای اوست. شاعر با تصاویر زیبا و احساسی، از نازکی و زیبایی معشوق، ویرانی دلهای عاشقان، و بیعدالتی در عشق سخن میگوید. همچنین، به موضوعاتی مانند توبهشکنی عاشق، انتقاد از زاهد، و قدرت جادویی معشوق اشاره دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از ابیات ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۵۰۷
سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد
این نازکی اندر گل و شمشاد نباشد
چون تو خوشی، ای دوست، به ویرانی دلها
آبادتر آن سینه که آباد نباشد
غمها خورم و ناله به گوشت نرسانم
کاسوده دلان را سر فریاد نباشد
گفتی که سرت خاک کنم بر سر این کو
ای خاک بر آن سر که بدین شاد نباشد
آن روز مبادا که کنم از تو فراموش
هر چند که روزیت ز من یاد نباشد
معذور همی دارمت، از جور کنی، زانک
در مذهب خوبان روش داد نباشد
مگریز ز درماندگی جان اسیران
کانجا که تو باشی، دلی آباد نباشد
طعنه مزن، ای زاهد، اگر توبه شکستم
صد توبه کند عاشق و بنیاد نباشد
جان بر تو فرستم که ازان سوی که دل رفت
در بردن اگر کاهلی از باد نباشد
هر چند که خسرو به سخن می نبرد دل
چون نرگس جادوی تو استاد نباشد
این نازکی اندر گل و شمشاد نباشد
چون تو خوشی، ای دوست، به ویرانی دلها
آبادتر آن سینه که آباد نباشد
غمها خورم و ناله به گوشت نرسانم
کاسوده دلان را سر فریاد نباشد
گفتی که سرت خاک کنم بر سر این کو
ای خاک بر آن سر که بدین شاد نباشد
آن روز مبادا که کنم از تو فراموش
هر چند که روزیت ز من یاد نباشد
معذور همی دارمت، از جور کنی، زانک
در مذهب خوبان روش داد نباشد
مگریز ز درماندگی جان اسیران
کانجا که تو باشی، دلی آباد نباشد
طعنه مزن، ای زاهد، اگر توبه شکستم
صد توبه کند عاشق و بنیاد نباشد
جان بر تو فرستم که ازان سوی که دل رفت
در بردن اگر کاهلی از باد نباشد
هر چند که خسرو به سخن می نبرد دل
چون نرگس جادوی تو استاد نباشد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.