هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و درد فراق می‌گوید. او از دوری معشوق و رنج‌های عاشقی سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که روزی معشوق به دیدارش بیاید. شاعر از ناله‌ها و افغان‌های خود می‌گوید و بیان می‌کند که تنها خودش درد عشق را درک می‌کند. در پایان، او از مرگ و جدایی نهایی می‌گوید و آرزو می‌کند که معشوق از حال پریشان او آگاه نشود تا دلش نگران نگردد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره‌هایی به درد و رنج عشق و مرگ وجود دارد که مناسب مخاطبان با درک بالاتر است.

شمارهٔ ۵۱۰

روزی اگر آن ماه به مهمان من آید
دوران فلک در ته فرمان من آید

دیوانه دلی داشتم، آواره شد از من
کی باز درین سینه ویران من آید

هر صبحدم از گریه شود خون دلم آب
کز باد نسیم گل خندان من آید

من دانم و من، چاشنی درد تو، جانا
حاشا که طبیب از پی درمان من آید

جانم تو ستان، باز تنم خاک ستاند
آن دم که اجل در طلب جان من آید

در کوی تو نایم که پریشان شودت دل
گر چشم تو بر حال پریشان من آید

دانی که چها می گذرد بر دل خسرو
در گوش تو گر ناله و افغان من آید
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.