هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دوری از معشوق و رنج ناشی از آن می‌گوید. او بیان می‌کند که دیدن صورت معشوق برایش حیاتی است و بدون آن، چشم‌هایش ارزشی ندارند. همچنین، شاعر از تأثیر عمیق معشوق بر روح و روان خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل احساسات و مضامین شعر نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۵۱۱

گر چشم من از صورت تو دور نباشد
دور از تو دلم خسته و رنجور نباشد

مهجور شوم از تو و جز آه سحرگاه
سوزنده کسی بر من مهجور نباشد

آن دیده چه آید که به روی تو نیاید؟
آن چشم چه بیند که در او نور نباشد؟

صد رنگ برانگیخت ز خون دل خسرو
نقش تو که در خامه شاپور نباشد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.