هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از خسرو دهلوی، با استفاده از تصاویر شاعرانه و استعاره‌های زیبا، به بیان احساسات عاشقانه، درد فراق، و ستایش معشوق می‌پردازد. شاعر از معشوق به عنوان یوسف جان، سلطان، و میر ولایت یاد می‌کند و عشق خود را با تصاویری مانند شیرین دهنی، گل چمن، و خونابه حال توصیف می‌نماید. در پایان، شاعر از خشم خسرو (احتمالاً اشاره به خود شاعر) به دلیل گفتگوی دل با معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تصاویر شاعرانه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۵۱۷

آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد
چون شست لب از شیر، چه شیرین دهنی شد؟

بس غنچه دل را که کند چاک به هر سو
آن گل که به نوروز جوانی چمنی شد

آن یوسف جان بس که درین سینه در آمد
گویم که تنم گرد تنش پیرهنی شد

سلطان مرا عمر فزون یاد به دولت
کز دولت او خلعت عاشق کفنی شد

بس مرد خدایی که چو در عشق در آمد
گلگونه خون کرد به رخسار و زنی شد

وقتی که می لعل بدان روی کشیدم
اینک همه خونابه حال چو منی شد

چون جان دهم از خاک من، ای میر ولایت
بتخانه بر آری که دلم برهمنی شد

خسرو ز مزاج دل من خشم گرفته ست
کز کرده تو با دل خویشش سخنی شد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.