هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر درد عشق و رنج‌های ناشی از آن است. شاعر از دیوانگی ناشی از عشق، بی‌قراری، و بی‌پناهی در برابر معشوق سخن می‌گوید. همچنین، اشاره‌ای به صبر و استقامت عاشقان و بی‌ثباتی دنیا دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از ابیات ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۵۱۹

جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد
خلقی همه از حال من افسانه نسازد

از خون من خسته نشانی تو همی زلف
کان موی پریشان ترا شانه نسازد

چیزی ست درین دل که چنین می شوم از نی
عاقل به ستم خود را دیوانه نسازد

خون منی، ای دل، ز جگر هم بده آبی
کاین سوخته را شربت بیگانه نسازد

باده به سفال آر که ما درد کشانیم
کس از پی ما ساغر و پیمانه نسازد

خاک ره عشاق نیر زد سرم، آری
دولت به سر هیچ کسان خانه نسازد

چون عاشق صادق شدی، ایمن منشین، زانک
شمشیر بلا بر سر مردانه نسازد

آن را که بود سوختگی چشم و چراغش
چون سرمه ز خاکستر پروانه نسازد؟

سودای بتان از سر خسرو شدنی نیست
کاین مرغ وطن جز که به ویرانه نسازد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.