هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و نادیده گرفته شدن توسط معشوق شکایت می‌کند. او احساس می‌کند که هیچ‌کس درد و رنج او را درک نمی‌کند و حتی معشوقش نیز قدر عشق او را نمی‌داند. شاعر از دیوانگی عشق می‌گوید و این که عاشقان را سر عقل نیست. او همچنین به زیبایی معشوق و اشتیاق خود برای دیدارش اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن قابل درک نباشد. همچنین، برخی از ابیات به مفاهیمی مانند دیوانگی عشق و رنج عاشق اشاره دارند که نیاز به بلوغ عاطفی برای درک دارد.

شمارهٔ ۵۶۳

دل من خون شد و جانان نداند
وگر گوییم قدر آن نداند

مسلمانان، کرا گویم غم عشق؟
که کس کار مرا سامان نداند

مسیحا مرده داند زنده کردن
ولی درد مرا درمان نداند

چه سود این رنج دیدن چون منی را؟
که اندوه من این نادان نداند

دل دیوانه خودکام دارم
که فرمان مرا فرمان نداند

کسی کاشفته او گشت، زنهار
که کار عیش را سامان نداند

مسلمان نیست او در مذهب ما
که کفر عاشقان ایمان نداند

نباشد عشقبازان را سر عقل
که درد عاشقی چندان نداند

یکی سرو روان همسایه ماست
که رفتن جز میان جان نداند

گهی باشد که در مستی لبش را
ببوسم کاین خبر دندان نداند

تو چشم و غمزه را کشتن میاموز
که کس این شیوه به زیشان نداند

خیالت بین به چشمم تا نگویی
که گل رستن به شورستان نداند

نگارینا، دل سنگیت هرگز
حق آزرده هجران نداند

نداند رفت خسرو جز به کویت
که بلبل جز ره بستان نداند
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.