هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از شور و شیدایی عاشق نسبت به معشوق سخن می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که دلش جز در کوی معشوق آرام نمی‌گیرد و هیچ چیز دیگری را نمی‌بیند. او از درد هجران و بی‌خبری معشوق می‌نالد و آرزو می‌کند که معشوق از حال او آگاه شود. در نهایت، شاعر به درگاه خداوند دعا می‌کند که معشوق را کامروا بدارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر وجود دارد که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۶۴

دلم جز کوی تو مسکن نداند
تماشای گل و گلشن نداند

هر آن نظارگی کان روی بیند
به پای خود ره مسکن نداند

به هر چشمی دریغ است آن چنان روی
که نامحرم در او دیدن نداند

چو جرعه ریخت هجران خون من، وای
که آن ساقی مرد افگن نداند

گر آن بدخشم را دریابی، ای باد
بگویی آنچنان کز من نداند

فرو خور آه را، ای جان و می سوز
که دود ما ره روزن نداند

برو، ای سر، تو هم با عقل دلگیر
که ما مستیم و عقل این فن نداند

حدیث درد با افسردگان نیست
که این ره دل شناسد، تن نداند

خدایا، دوست کامش دار، هر چند
که درد خسرو آن دشمن نداند
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.