هوش مصنوعی: متن بالا بیانگر غم و اندوه عاشقانه و دل‌تنگی است. شاعر از دل‌بستگی و عشق سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که دل و جانش در راه عشق گرفتار شده و از بازگشت بازمانده است. همچنین، از ناتوانی در رهایی از این حال و هوای عاشقانه می‌نالد و تأکید می‌کند که نصیحت برایش بی‌فایده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و غم‌انگیز است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۵۷۴

صبا آمد، ولی دل بازنامد
غریب ما به منزل باز ماند

به دریا غرقه شد رخت صبوری
که کشتی سوی ساحل بازماند

دل ما رفت با محمل نشینی
رود جان هم که محمل باز نامد

گرفتار است دل، ای پندگو، بس
کزین افسانه ها دل بازنامد

به عشقم مست بگذارید، زیراک
کس از میخانه عاقل بازماند

خلاص غیر کن، ای زلف لیلی
که مجنون را ازان دل بازماند

نصیحت زندگان را کرد باید
کز افسون مرغ بسمل بازنامد

به وادی غمش گم گشت خسرو
که کس از راه مشکل بازنامد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.