هوش مصنوعی:
این شعر از عشق و غم و از دست دادن آرامش و قرار دل سخن میگوید. شاعر بیان میکند که عشق و یار، دل او را تسخیر کرده و غم و ناآرامی را برایش به ارمغان آورده است. او از اشکها و بیقراریهایش میگوید و اینکه عشق، آبرویش را نیز برده است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، بیان احساسات پیچیده و غمانگیز نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۵۸۰
عشق آمد و دل ز دست ما برد
تدبیر ز عقل مبتلا برد
عیش و طرب و قرار و تمکین
یک یک ز دلم جدا جدا برد
هر دل که به سینه کسی دید
یا در کف غم سپرد و یا برد
یار آمد و ساخت خانه در دل
شاه آمد و خانه گدا برد
ما را که ز غم خیال گشتیم
باد سر زلف او ز جا برد
سیلاب غمش در آمد از شهر
بازار هزار پارسا برد
شب صورت او به خواب دیدم
تا چشم زدم بهم، مرا برد
دل را می برد سیل دیده
اشکم بدوید و خواب را برد
این دیده، من که کور بادا
پیش همه آبروی ما برد
مسکین دل بیقرار خسرو
غم هیچ ندانمش کجا برد؟
تدبیر ز عقل مبتلا برد
عیش و طرب و قرار و تمکین
یک یک ز دلم جدا جدا برد
هر دل که به سینه کسی دید
یا در کف غم سپرد و یا برد
یار آمد و ساخت خانه در دل
شاه آمد و خانه گدا برد
ما را که ز غم خیال گشتیم
باد سر زلف او ز جا برد
سیلاب غمش در آمد از شهر
بازار هزار پارسا برد
شب صورت او به خواب دیدم
تا چشم زدم بهم، مرا برد
دل را می برد سیل دیده
اشکم بدوید و خواب را برد
این دیده، من که کور بادا
پیش همه آبروی ما برد
مسکین دل بیقرار خسرو
غم هیچ ندانمش کجا برد؟
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.