هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد فراق و ناکامی در عشق مینالد. او از تبدیل شدن دوست به دشمن، از دست دادن صبر و شادی، و بیهوده گذشتن عمرش سخن میگوید. همچنین به ناتوانی در فراموشی معشوق و رنجهای ناشی از این عشق اشاره میکند. در پایان، شاعر از تأثیر موسیقی بر احساساتش و دلسوزی حتی رقیب بدخو میگوید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی مانند فراق، ناکامی و اندوه است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار بوده و ممکن است برای آنها سنگین باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۵۹۱
آن دوست که بود خصم جان شد
آن صبر که داشتم نهان شد
ما خود به حصور مرده بودیم
خاصه که فراق در میان شد
افسوس که شادیی ندیدم
وین عمر عزیز رایگان شد
ای دوست، نیافتیم کامی
دشمن به دروغ بدگمان شد
گفتم که اسیر گردی، ای دل
دیدی که به عاقبت همان شد
دل بر دگری نهم، ولیکن
عاشق به ستم نمی توان شد
دی دلبر من سواره می رفت
اشکم بدوید و همعنان شد
مطرب غزلی ز شوق بر خواند
خونابه ز چشم من روان شد
از گریه من رقیب بدخوی
با آن همه حسم مهربان شد
از بسکه علاج درد من کرد
بیچاره طبیب ناتوان شد
خسرو به کجا ببست راهی
گیرم همه خلق یک زبان شد
آن صبر که داشتم نهان شد
ما خود به حصور مرده بودیم
خاصه که فراق در میان شد
افسوس که شادیی ندیدم
وین عمر عزیز رایگان شد
ای دوست، نیافتیم کامی
دشمن به دروغ بدگمان شد
گفتم که اسیر گردی، ای دل
دیدی که به عاقبت همان شد
دل بر دگری نهم، ولیکن
عاشق به ستم نمی توان شد
دی دلبر من سواره می رفت
اشکم بدوید و همعنان شد
مطرب غزلی ز شوق بر خواند
خونابه ز چشم من روان شد
از گریه من رقیب بدخوی
با آن همه حسم مهربان شد
از بسکه علاج درد من کرد
بیچاره طبیب ناتوان شد
خسرو به کجا ببست راهی
گیرم همه خلق یک زبان شد
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.