هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از عشق و فداکاری خود سخن میگوید. او از ناز و نیاز معشوق و رنجهای عشق میگوید و بیان میکند که حاضر است جان خود را در این راه فدا کند. همچنین، شاعر از تنهایی و دردهای درونی خود سخن میگوید و از معشوق میخواهد که قدر عشق او را بداند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'جان باختم در کوی تو' و 'بسته نمیگردد شبی چشمم به جز خون جگر' ممکن است برای کودکان و نوجوانان نامناسب باشد.
شمارهٔ ۶۰۸
ما را چه جان باشد که تو بر ما فشانی ناز خود
بر شیر مردان تیز کن چشم شکار انداز خود
صد جانست نرخ ناز تو از بهر جان سوخته
بر چون منی ضایع مکن بشناس قدر ناز خود
جان باختم در کوی تو رنجه شدی، چه کم شود؟
گر طاقت آری بازییی از عاشق جانباز خود
هر گاه گاهی از دلم خواهم برآرم ناله ای
گه خود به حیرت گم شوم، گه گم کنم آواز خود
بسته نمی گردد شبی چشمم به جز خون جگر
بسته چنین بینم مگر شبها دو چشم باز خود
در دست اندر جان من، کس چون منی باور کند؟
چون کس ندارد درد من، پیش که گویم راز خود؟
خود کشت خسرو خویش را کافتد ترا بر وی نظر
بیهوده تهمت می نهی بر غمزه غماز خود
بر شیر مردان تیز کن چشم شکار انداز خود
صد جانست نرخ ناز تو از بهر جان سوخته
بر چون منی ضایع مکن بشناس قدر ناز خود
جان باختم در کوی تو رنجه شدی، چه کم شود؟
گر طاقت آری بازییی از عاشق جانباز خود
هر گاه گاهی از دلم خواهم برآرم ناله ای
گه خود به حیرت گم شوم، گه گم کنم آواز خود
بسته نمی گردد شبی چشمم به جز خون جگر
بسته چنین بینم مگر شبها دو چشم باز خود
در دست اندر جان من، کس چون منی باور کند؟
چون کس ندارد درد من، پیش که گویم راز خود؟
خود کشت خسرو خویش را کافتد ترا بر وی نظر
بیهوده تهمت می نهی بر غمزه غماز خود
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.