هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر درد و رنج عشق، جدایی و اشتیاق به معشوق است. شاعر از عشق و دیوانگی ناشی از آن سخن می‌گوید، از رنج‌های عشق و بیم از دست دادن معشوق می‌نالد، و در عین حال به امید دیدار و یاد معشوق دل می‌بندد. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند فنا و بقا، و گذر عمر دارد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق، مرگ و فنا ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۶۱۱

باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا می رود
دیوانه باز آید همی آنکو تماشا می رود

کشته کسان را سو به سو، خصمان خود در جستجو
من در نهان لرزان ازو، او آشکارا می رود

او در ره و بر من ستم، کای من هلاک آن قدم
ور خود نخواهد کشتنم، هیچش مگو تا می رود

از ما زمانی یاد کن، ویران دلی آباد کن
امروز باری شاد کن، جانی که فردا می رود

گر می بپوسم در کفن، ای باد گلبوی چمن
آنجا فشانی خاک من کان سرو رعنا می دهد

دل را به حیله هر زمان دل می دهم تا بی توان
چون باز از دستم عنان بسته همان جا می رود

نظارگی را از برون سهل است دستی پر ز خون
ای یوسف، اینجا بین که چون خون زلیخا می رود

ای پاسبان آن سرا، تو نیز پنداری چو ما
لیکن چه آگاهی ترا زان شب که بر ما می رود؟

گر چه شدم شیدا ازو، هم نیست کام ما ارزو
بیهوده خسرو را ازو عمری به سودا می رود
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.