هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر عشق عمیق و فداکاری شاعر به معشوق است. شاعر از هجران و درد عشق می‌نالد، اما در عین حال، عشق را ارزشمند و مقدس می‌داند. او خود را مانند پروانه‌ای می‌داند که در راه عشق می‌سوزد و خاکستر می‌شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر و استعاره‌های به کار رفته در شعر (مانند "خون خوردن" و "خاکستر شدن") ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۶۷۸

تا سرم باشد تمنای توام در سر بود
پادشا باشم گرم خاک درت افسر بود

روزگار از زلف تو بادا پریشان روز و شب
تا دل بد روز من هر دم پریشان تر بود

من خورم خونابه هجران و بیزارم،ازآنک
ماجرا با زیرکان خونابه دیگر بود

من به گرمای قیامت خون خورم بر یاد دوست
جوی شیر آن را نما و تشنه کوثر بود

عشق را پروانه باید تا که سوزد پیش شمع
خود مگس بسیار یابی هر کجا شکر بود

خوبرو آن به که باشد آب و آتش در جهان
تا وجود عشقبازان خاک و خاکستر بود

یار جایی و من بیچاره جایی بیقرار
وه چه خوش باشد که بر بازوی خسرو بر بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.