هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از خسرو بیانگر درد فراق و عشق بی‌پاسخ است. شاعر از گذر زمان بی‌خبر می‌ماند و در زیبایی معشوق غرق می‌شود. او از صبر بی‌ثمر و ناتوانی در دوری از معشوق می‌گوید و سخن معشوق را شیرین‌تر از شکر توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۶۹۵

گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد
برود شبی و ما را خبر از سحر نباشد

ز سر کرشمه هر دم گذری به سوی دیگر
به دو رخ تو همچو ماهی، به منت گذر نباشد

رسدت بر اوج خوبی، اگر آفتاب گردی
که در آفتاب گردش چو تویی دگر نباشد

نتوان ز بعد دیدن نظر از تو برگرفتن
نتواند آنکه چشمش بود و نظر نباشد

سخن تو آن حلاوت که شکر توانش گفتن
ز غم تو دارد، ارنی سخن از شکر نباشد

خبرم مپرس از من، چو مقابل من آیی
که چو در رخ تو بینم ز خودم خبر نباشد

به ملامتم همه کس در صبر می نماید
نه بد است صبر، لیکن چکنم، اگر نباشد

دل مستمند خسرو سخن تو پیش هر کس
چو قلم فرو نخواند، اگرش دو سر نباشد
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.