هوش مصنوعی: این متن شعری است که به زیبایی احساسات عاشقانه و انتظار برای وصال معشوق را بیان می‌کند. شاعر از لحظه‌های انتظار، درد فراق، و ارزش وصال سخن می‌گوید و با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند گل، خار، و بهار، عمق احساسات خود را نشان می‌دهد. در پایان، از یار خود می‌خواهد که اگر خودش نمی‌رسد، دست کم یاری کند تا دلش تسکین یابد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و استعاره‌های ادبی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، ممکن است برخی از مضامین مانند درد فراق و انتظار برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۷۲۴

خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد
آرزومند نگاری به نگاری رسد

دیده بر روی چو گل بنهد و نبود خبرش
گر چه بر دیده ز نوک مژه خاری برسد

گر چه در دیده کشد هیچ غبارش نبود
هر کجا از قدم دوست غباری برسد

لذت وصل نداند مگر آن سوخته ای
که پس از دوری بسیار به یاری برسد

قیمت گل بشناسد، مگر آن مرغ اسیر
که خزان دیده بود پس به بهاری می رسد

ای خوش آن پاسخ تلخی که دهد از صبرم
که خماری شکن ار بعد خماری برسد

خسروا، یار تو، گر می نرسد، یاری کن
بهر تسکین دل خویش که آری برسد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.