۲۵۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۲۷

لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد
روی رنگین تو آب گل خندان ببرد

سرو بالای تو، گر سوی چمن بخرامد
به تگ پاگرو از سرو خرامان ببرد

دست پیمان لبت هر چه بخواهی بدهم
وصلت ار دست وفا بر سر پیمان ببرد

بوسه ای از لب تو عاریه خواهم ندهد
جز به شرطی که دل خسته گروگان ببرد

گرنه لنگر شود اندوه چو کوه تو مرا
یاد برداشته تا خاک خراسان ببرد

جان خلقی به لب آورده دهان تنگت
نه همانا که کسی از لب تو جان ببرد

نیم جان از تن خسرو سر زلفین تو برد
ترسم آن نیم دگر را شب هجران ببرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.