هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین، بیانگر درد دوری از معشوق و رنج‌های عاشق است. شاعر از بی‌قراری و سوختن دل در فراق یار می‌گوید و از تیرهای نگاه معشوق که جان او را می‌سوزاند. همچنین، او از غیرت و حسادت به دیگرانی که در دل و جان معشوق جای دارند، سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده مانند غم، غیرت و دل‌سوختگی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند غیرت و حسادت نیاز به بلوغ عاطفی دارند.

شمارهٔ ۷۲۸

تو که روزت به نشاط دل و جان می گذرد
شب، چه دانی، که مرا بی تو چسان می گذرد؟

آب خوش می خورد این خلق ز سیل چشمم
بس که دل سوخته زان آب روان می گذرد

قامتت راست چو تیر است و عجایب تیری
که ز من دور و مرا در دل و جان می گذرد

ناوک چشم توام می کشد و غیرت هم
که چرا در دل و جان دگران می گذرد؟

باش از من شنو، ای جان، غم دل چند خوری
جان، دل این است که ما را به زبان می گذرد

دل گم کرده همی جوید خلقی در خاک
اندر ان راه که آن سرو روان می گذرد

سوز جانهاست، مبادا که رسد در گوشت
ناله ها کز دل خسرو به دهان می گذرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.