هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از تجدید جوانی و بازگشت عشق سخن می‌گوید. شاعر از بازگشت جان و عشق خود می‌گوید و از دیدن معشوق خود به وجد آمده است. او از دیدن غیر معشوق ناتوان است و دلش با وجود رفتن به سوی معشوق، باز هم با فریاد و ناله بازمی‌گردد. در پایان، شاعر از ناتوانی در دوری از معشوق و بازگشت با ناله و زاری سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و استعاره‌های شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۷۳۷

عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد
وز پس عمری آن جان جهان باز آمد

ره ده، ای دیده و خار مژه را یک سو کن
که خرامان و خوش آن سرو روان باز آمد

جان من چشم از آنگه که به روی تو فتاد
جز تو در غیر توان دید؟ از آن باز آمد

باز نامد دل من، گر چه به کویت صدبار
شادمان رفت و به فریاد و فغان باز آمد

هر کسم گویم باز آی ازان تا برهی
گر دل این است که دارم نتوان باز آمد

بنده خسرو که ز تو دیده بپوشید و برفت
چون میسر نشدش، ناله کنان باز آمد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.