هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از درد عشق و فراق میگوید. شاعر از دل دیوانه، غم و تیمار، و دوری از معشوق شکایت دارد. او از حال خود و دلسوختگیاش مینالد و گاهی با زبانی نمادین به توصیف احساساتش میپردازد. در پایان، شاعر به دعا برای معشوق روی میآورد، هرچند از او آزار دیده است.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۷۳۸
وه که باز این دل دیوانه گرفتار آمد
باز بر جان حشری از غم و تیمار آمد
ماه من بهر خدا پیش برو از سر بام
کافتاب من بیچاره به دیوار آمد
عقلم، ار گوی صفا پیش لب جانان باخت
صوفی از صومعه در خانه خمار آمد
خویش را دور میفگن که کجا شد دل تو؟
هم به نزدیک تو از دور گرفتار آمد
سینه کز درد تهی داشتمش چندین گاه
اینک امروز برای غم تو کار آمد
حال خونابه خود من نه ترا دیدم، لیک
ماجرای دلم از دیده به گفتار آمد
ما چو در کوچه فتادیم دل از ما برگیر
سنگ بردار که دیوانه به بازار آمد
دل مرا سوزد و زلف تو نسیمی بخشد
مثلم قصه آهنگر و عطار آمد
جز دعایی نکند خسرو مسکین به رخت
گر چه زان روی به رویش همه آزار آمد
باز بر جان حشری از غم و تیمار آمد
ماه من بهر خدا پیش برو از سر بام
کافتاب من بیچاره به دیوار آمد
عقلم، ار گوی صفا پیش لب جانان باخت
صوفی از صومعه در خانه خمار آمد
خویش را دور میفگن که کجا شد دل تو؟
هم به نزدیک تو از دور گرفتار آمد
سینه کز درد تهی داشتمش چندین گاه
اینک امروز برای غم تو کار آمد
حال خونابه خود من نه ترا دیدم، لیک
ماجرای دلم از دیده به گفتار آمد
ما چو در کوچه فتادیم دل از ما برگیر
سنگ بردار که دیوانه به بازار آمد
دل مرا سوزد و زلف تو نسیمی بخشد
مثلم قصه آهنگر و عطار آمد
جز دعایی نکند خسرو مسکین به رخت
گر چه زان روی به رویش همه آزار آمد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.