هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از دوست خود میخواهد که شراب بیاورد تا از خمار رهایی یابد. او از جور و ستم دوستش شکایت میکند و از او میخواهد که به فردا و حسابرسی آن روز فکر کند. شاعر همچنین از عشق و دلباختگی خود به دوستش سخن میگوید و از زیبایی و شیوههای او در جذب قلبها یاد میکند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عاشقانه و استفاده از استعارههایی مانند شراب و خمار است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال نامناسب باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جور و ستم و حسابرسی فردا ممکن است نیاز به درک عمیقتری داشته باشند که با سن بالاتر سازگار است.
شمارهٔ ۷۴۲
دانم، ای دوست که در خانه شرابت باشد
یک صراحی به من آور که صوابت باشد
بو که بر دفع خمارم ز خم آری قدحی
چون نظر بر من مخمور خرابت باشد
با من سوخته خور باده صافی چو خوری
جگر سوختگان بوی کبابت باشد
خوی به دامن ز بناگوش سمن سای مگیر
تا به دامان قبا بوی گلابت باشد
دل ربودی ز ره شعبده و عیاری
شیوه چشم خوشت سد عتابت باشد
جور بر من مکن امروز که مظلوم توام
بکن اندیشه فردا که حسابت باشد
آنچه از جور تو بر خسرو بیچاره گذشت
نکنی فکر که فردا چه جوابت باشد؟
یک صراحی به من آور که صوابت باشد
بو که بر دفع خمارم ز خم آری قدحی
چون نظر بر من مخمور خرابت باشد
با من سوخته خور باده صافی چو خوری
جگر سوختگان بوی کبابت باشد
خوی به دامن ز بناگوش سمن سای مگیر
تا به دامان قبا بوی گلابت باشد
دل ربودی ز ره شعبده و عیاری
شیوه چشم خوشت سد عتابت باشد
جور بر من مکن امروز که مظلوم توام
بکن اندیشه فردا که حسابت باشد
آنچه از جور تو بر خسرو بیچاره گذشت
نکنی فکر که فردا چه جوابت باشد؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.