هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق معشوق می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه آرزوی وصال او همه چیز را برایش زیبا و ارزشمند می‌سازد. حتی در تاریکی، خیال معشوق خانه‌اش را روشن می‌کند. عقل در برابر تمنای عشق تسلیم می‌شود و با وجود تکرار نام معشوق، هر بار شنیدن آن دلنشین است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و صنایع ادبی پیچیده، فهم شعر را برای گروه‌های سنتی پایین‌تر مشکل می‌کند.

شمارهٔ ۷۴۳

بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد
کارم از لعل گهر بار تو چون زر می شد

دوش گفتم، نتوان دید به خوابت، لیکن
با فراق تو مرا خواب مقرر می شد

شرح هجران تو گفتم، بنویسم، لیکن
ننوشتم که بسی عمر دران سر می شد

بارها شمع بکشتم که نشینم تاریک
خانه دیگر ز خیال تو منور می شد

عقل وارون ز تمنای تو منعی می کرد
عشق می آمد و او نیز مسخر می شد

گر چه بسیار بگفتم نیامد در گوش
خوش تر از نام تو، با آنکه مکرر می شد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.