هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بیان احساسات شاعر در مورد وداع و جدایی از معشوق می‌پردازد. شاعر از درد فراق و ناتوانی در کنار آمدن با آن سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که عقل و پند در این زمینه سودی ندارد. همچنین، او به ناامیدی و یأس خود از رسیدن به معشوق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۷۴۶

هر کسی روز وداع از پی محمل می شد
تو مپندار که آن دلبرم از دل می شد

هیچ منزل نشود قافله از آب جدا
زانکه پیش از همه سیلاب به منزل می شد

گفتم، از محمل آن جان جهان برگردم
پایم از خون دل سوخته در گل می شد

ساربان خیمه به صحرا زد و اینم عجب است
که قیامت نشد آن روز که محمل می شد

راستی هر که در آن شکل و شمایل می دید
هم چو من فتنه در آن شکل و شمایل می شد

پند عاقل نکند سود که در بند فراق
دل دیوانه ندیدیم که عاقل می شد

بگذر از خویش که بی طبع مسالک، خسرو
هیچ سالک نشنیدیم که واصل می شد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.