هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از درد عشق، شیدایی، و رسوایی ناشی از آن سخن می‌گوید. همچنین، از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر طبیعت و اطرافیان صحبت می‌کند. در پایان، شاعر به ناپدید شدن دل خود در تنگنای عشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند رسوایی و شیدایی نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح دارند.

شمارهٔ ۷۴۷

هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد
عاقلان جمله بر آنند که او شیدا شد

آتش عشق ز هر سینه که زد شعله مهر
گر همه صبح مبین است که او رسوا شد

پیش رفتار تو، ای آب روان از تو خجل
گر نشد سرو چرا ساکن و پا بر جا شد؟

چشم نرگس به گل روی تو می بینم باز
همچو یعقوب که از بوی پسر بینا شد

از خطا بود که در چین سر زلف تو باد
رفت و زنجیر کش سلسله سودا شد

ساقیا، باده مپیمای که بدنامی ما
بر سر کوی تو افسانه کشورها شد

دل خسرو به کجا رفت که از تنگی عشق؟
همچو نقش دهنت کم زد و ناپیدا شد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.