هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از بی‌خوابی، گریه‌ها و ناله‌هایش می‌گوید و از عقل و دل خود که در برابر عشق تسلیم شده‌اند شکایت می‌کند. همچنین، او از جفاهای معشوق و ناتوانی خود در برابر این عشق نافرجام می‌نالد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و شکایت از جفا ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۷۶۶

دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد
ناله من همه کو را شغب و زاری داد

چشم دارم که به خواب اجلم خسپاند
خاک کویت که مرا سرمه بیداری داد

مست بگذشتی و شد بیخودیم رهزن عشق
تا که همراه شد و بخت کرا یاری داد

همه شب خلق در آسایش و من در فریاد
روز بد بین که دلم را چه گرفتاری داد؟

یارب، از خون منش هیچ نگیری دامن
گر چه در کشتن من داد جفا کاری داد

عقل کو بر سر من کار نمایی کردی
کارم افتاد، چو بر جان خط بیزاری داد

همه در بار تو بستند دل و خسرو بین
داد عقل و دل و دین، نیز به سر باری داد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.