۴۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۹۱

شکل موزونت که در دل جا کند
هر که بیند در جهان، سودا کند

با قدت بر جا نماند پای سرو
باغبانش گر چه پا بر جاکند

نسخه ای از روی تو نتوان ستد
گر علم سر زیر پا بالا کند

عاشق زلفین مشک آلود تست
باد کز گل عنبر سارا کند

راز می ترسم که در صحرا نهد
اشک من چون روی در صحرا کند

آب چشمم از ستادن فارغ است
باد اگر زنجیرش اندر پا کند

چند در خود دیدن، آخر فرصتی
چشم را، تا یک نظر در ما کند

جرعه کز جام لبت بیرون فتد
عاشقان را بیخود و شیدا کند

چون که از مستی بغلتد چشم تو
تکیه بر لطف شه والا کند

ز آفتاب تیغ او دشمن به رزم
گونه گونه رنگ چون خرما کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.