هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق به معشوق، درد فراق و ناامیدی از وصال سخن میگوید. او از بیقراری و سفر نکردن از کوی جانان، ناتوانی در وصف معشوق، و بیپناهی عاشقان میسراید. همچنین، به موضوعاتی مانند ناامیدی از عدالت و انزوای درویشان اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از ابیات حاوی مضامین غمانگیز و ناامیدی هستند که ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۸۱۸
ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد
بی عمر زندگانی کس را بسر نباشد
وصف دهان شیرین می گویم و ندانم
در وصف او چه گویم کان مختصر نباشد
زلف ترا به هر سو باد افگند ازان رو
تا بار خسته دلها بر یک دگر نباشد
وصل تو بی رقیبان هرگز نشد میسر
بی خار و خس کسی را گل در نظر نباشد
بر آه دردمندان خود را سپر نسازی
کاین تیر پر بلا را سهم از سپر نباشد
بر آستان شاهی درویش بی نوا را
غیر از در گدایی راه دگر نباشد
با تو کجا رساند قاصد سلام خسرو؟
جایی که محرم آنجا باد سحر نباشد
بی عمر زندگانی کس را بسر نباشد
وصف دهان شیرین می گویم و ندانم
در وصف او چه گویم کان مختصر نباشد
زلف ترا به هر سو باد افگند ازان رو
تا بار خسته دلها بر یک دگر نباشد
وصل تو بی رقیبان هرگز نشد میسر
بی خار و خس کسی را گل در نظر نباشد
بر آه دردمندان خود را سپر نسازی
کاین تیر پر بلا را سهم از سپر نباشد
بر آستان شاهی درویش بی نوا را
غیر از در گدایی راه دگر نباشد
با تو کجا رساند قاصد سلام خسرو؟
جایی که محرم آنجا باد سحر نباشد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.