هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد و رنج ناشی از هجران و عشق شکسته می‌گوید. او از فتنه‌های شهر و ناآرامی‌ها سخن می‌گوید و می‌داند که منشأ این مشکلات چیست. همچنین، از درماندگی خود در برابر درد هجران و نبود یار می‌نالد و از این می‌پرسد که اگر درمانی وجود دارد، از کیست. او از بی‌قراری و بی‌تابی در عشق سخن می‌گوید و از این که محبتش بی‌پاسخ مانده است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم ادبی کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۸۱۹

در شهر فتنه ای شد، می دانم از که باشد
ترکی ست صید افگن، پنهانم از که باشد؟

هر روز اندرین شهر خلقی ز دل برآیند
گر دیگری نداند، من دانم از که باشد؟

دردم گذشت از حد، معلوم نیست تا خود
سامانم از که خیزد، درمانم از که باشد؟

درمان درمندان در هجر تو تو باشی
گرمن به درد هجران، درمانم از که باشد

هرگز بر محبان یکدم نمی نشینی
گر آتش محبت بنشانم، از که باشد؟

چون کرد طره تو غارت قرار خسرو
من بعد اگر صبوری نتوانم، از که باشد؟
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.