هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین، احساسات شاعر را نسبت به معشوق بیان می‌کند. او از هجران، درد عشق، و رنج‌های ناشی از آن می‌گوید و از طبیعت به عنوان نمادی برای توصیف احساسات خود استفاده می‌کند. شاعر از معشوقی می‌گوید که حضور او مانند ماه و خورشید است، اما دوری او باعث فتنه و بلا می‌شود. همچنین، او از ناله‌های شبانه و دعاهای بی‌پاسخ سخن می‌گوید و در نهایت، از رنج‌های عشق و جفای معشوق شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مضامین عمیق عاشقانه و غمگین است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق، هجران، و جفا ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۸۲۱

بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید
خورشید کیست باری کو بر سما برآید؟

چون در خرامش وی باران فتنه خیزد
سیلاب فتنه خیزد، موج بلا برآید

گلگشت او نخواهم بر خاک خود، چو میرم
کز گور شوربختان خار عنا برآید

گفتم که بر می آید جانم ز هجر، گفتا
جانی که ماند بی ما بگذار تا برآید

من چون زیم که جانم در آرزوی بوسی
بر زلف عنبریش هر دم صبا برآید

هر شب مرا برآید ناله ز جان سنگین
چون نالشی که شبها از آسیا برآید

شب بهر صبح رویت گویم دعا، ولیکن
حاجات تیره روزان کی از دعا برآید

از خنجر جفایت خونریزها به کویت
هر جا که خونم افتد، نقش جفا براید

ابری شود که برقش سیاره را بسوزد
دودی که هر شب از دل سوی سما برآید

در کوی تو که جانها در راه خاک باشند
بیچاره جان خسرو آنجا گیا برآید
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.