هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از دیدگاه یک عاشق بیان شده که از فراق و حسد رنج می‌برد و آرزوی وصال معشوق را دارد. شاعر از احساسات عمیق، درد فراق، و امید به دیدار معشوق سخن می‌گوید و با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند فرهاد و شیرین، عمق عشق خود را نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند حسد و مرگ عشقبازان نیاز به بلوغ ذهنی دارد.

شمارهٔ ۸۲۲

چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آید
کز دیده های خود هم چشم مرا در آید

چون از حسد بمیرم آن دم که تو در آیی
چون جان عشقبازان با تو برابر آید

خام است کز تو جویم بر خود نوازشی را
شاهین ز بهر زحمت نزد کبوتر آید

اشکم رسید و دریا بازم به لب در آمد
دستم بگیر زان پیش، اکنون که برتر آید

دی در رخت ببستم دیده ز بس شکایت
بدبخت در ببندد، دولت چو از در آید

وه کاین چه عیش باشد، نه زنده و نه مرده؟
نی بر سرم تو آیی، نی عمر بر سر آید

باطل بود شنیدن دعوی عشق از آن کس
کش با جمال جانان پهلو به بستر آید

زینسان که در خیالت گم گشتم، ار بمیرم
چه شبهه، گر ز گورم هر دم گیا برآید

فرهادوار باید مشتاق گفت شیرین
کش گفته های خسرو در عشق باور آید
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.