هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، انتظار و درد فراق سخن می‌گوید. شاعر از عدم حضور معشوق و رنج‌های عاشقان می‌نالد و با تصاویری مانند تیر غمزه و سینه‌شکافی، عمق درد خود را بیان می‌کند. همچنین، اشاره‌ای به ناامیدی از بخت بد و سختی‌های رسیدن به کامرانی دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی تصاویر مانند «سینه شکاف کردن» ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۸۲۴

امروز چیست کز در جانان برون نیامد؟
مردند دردمندان، جان، آن برون نیامد

نظارگی ز هر سو در انتظار رویت
دادند جان بر آن در، سلطان برون نیامد

جانم فدای یاری کو در دلی چو در شد
بیرون نرفت از دل تا جان بیرون نیامد

تیری که زد ز غمزه، لابد به سینه آمد
سینه شکاف کردم، پیکان برون نیامد

دی می گذشت، گفتم کش ناله بشنوانم
هر چند جهد کردم، افغان برون نیامد

اسباب کامرانی از بخت بد چه جویم؟
کز ثغبه مغیلان ریحان برون نیامد

گفتی بمیر خسرو کز تو رهم، چه حیله
چون جان عشقبازان آسان برون نیامد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.