هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، بیانگر درد فراق و عشق بی‌پاسخ است. شاعر از دوری معشوق شکایت می‌کند و توصیف‌های زیبایی از ویژگی‌های معشوق ارائه می‌دهد، مانند زلف‌های او، دهان کوچکش، و چشمان نرگس‌گونه‌اش. همچنین، شاعر از بی‌صبری خود در فراق و ناشناخته ماندن ارزش صبر سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۸۳۰

دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد
جان بی لب تو گوهر کان را نمی شناسد

چندین چه می کند آن زلف بر جمالت؟
یعنی که چشم زخم جهان را نمی شناسد!

نرگس به زیر پات چرا دیده را نمالد؟
یا کور شد که سرو روان را نمی شناسد

کوچک دهانت بر دم سرو رهی چه خندد؟
یعنی که غنچه باد خزان را نمی شناسد

فریاد من ز صبر که با هجر می نسازد
شک نیست که قدر و قیمت آن را نمی شناسد

در خسرو شکسته نظر کن که در فراقت
دیوانه گشته پیر و جوان را نمی شناسد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلاتن
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.