هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و اندوه عشق و دوری از معشوق سخن می‌گوید. او از بی‌قراری، مستی در خرابات عاشقان، درد فراق، و اشک‌های شبانه می‌نالد. همچنین، به زیبایی‌های معشوق مانند زلف و خال اشاره کرده و از تأثیرات عمیق عشق بر روح و روان خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۸۳۷

یارب که دوش غایب من خانه که بود؟
تشویش این چراغ ز پروانه که بود؟

من مست بوده ام به خرابات عاشقان
آن نازنین به مجلس مستانه که بود؟

باری نبود در دلم امشب نشان صبر
تا آن رونده باز به ویرانه که بود؟

از گریه شبانه سرم درد می کند
یارب که این شراب زخمخانه که بود؟

می تافت دوش زلف چو زنجیر، وه که باز
آن وقت درد بیدل و پروانه که بود؟

فرمان نداده روی تو چندین که آسمان
اقطاع آفتاب ز کاشانه که بود؟

دست مبارک تو که دی رنجه شد ز تیغ
آن دولت از پی سر مردانه که بود؟

ماند از بلای خال تو خسرو به دام زلف
آن مرغ را نگر هوس دانه که بود؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.