هوش مصنوعی:
این شعر از حافظ، درد و رنج عاشقان را بیان میکند که از همه دنیا روی گرداندهاند. زاهدان شهر به دلیل عشق، سبحه و مصلای خود را رها کردهاند. عاشقان واقعی با جان خود آماده دیدار معشوق هستند، اما کسانی که عاشق نیستند، رخت معشوق را ندیدهاند. شعر با اشاره به عشق مجنون و سوز عاشقان پایان مییابد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۸۴۰
یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند
با جان پاره از همه عالم رمیده اند
بس زاهدان شهر کز آن چشم پر خمار
سبحه گسسته اند و مصلا دریده اند
ترسندگان به جور دلت یار نیستند
مرغان دشت دان که به سنگی خمیده اند
بنمای شکل خود که بسی خون گرفتگان
جانها به کف نهاده به دیدن رسیده اند
تر دامنان کسان شده اند از تو کز صفا
دامن ز سلسبیل و ز کوثر کشیده اند
جاروب آستان تو معزول شد زکار
زان جعدها که بر سر کویت بریده اند
آنان که عاشقان ترا طعنه می زنند
معذور دارشان که رخت را ندیده اند
یابند زین پس از غزل خسرو اهل دل
سوزی که در فسانه مجنون شنیده اند
با جان پاره از همه عالم رمیده اند
بس زاهدان شهر کز آن چشم پر خمار
سبحه گسسته اند و مصلا دریده اند
ترسندگان به جور دلت یار نیستند
مرغان دشت دان که به سنگی خمیده اند
بنمای شکل خود که بسی خون گرفتگان
جانها به کف نهاده به دیدن رسیده اند
تر دامنان کسان شده اند از تو کز صفا
دامن ز سلسبیل و ز کوثر کشیده اند
جاروب آستان تو معزول شد زکار
زان جعدها که بر سر کویت بریده اند
آنان که عاشقان ترا طعنه می زنند
معذور دارشان که رخت را ندیده اند
یابند زین پس از غزل خسرو اهل دل
سوزی که در فسانه مجنون شنیده اند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.