هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غنایی از حافظ است که در آن شاعر از درد عشق، جدایی و ناامیدی سخن میگوید. او از معشوقی دور دست مینالد که با رفتارش دلش را میآزارد. شاعر همچنین به ناپایداری دنیا و ریاهای صوفیان اشاره میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین برخی از اشارات به ناامیدی و درد عشق ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.
شمارهٔ ۸۵۸
باز آن سوار مست به نخچیر می رود
دستم ز کار و کار ز تدبیر می رود
ای کاشکی که بر دل خونین من رسد
آن تیر او که بر دل نخچیر می رود
او اسپ می دواند و ما کشته می شویم
لشکر هلاک می شود و میر می رود
نقاش چین به قبله محراب ابرویش
از بهر توبه کردن تصویر می رود
من بیهشم، که می دهد از سرو من نشان؟
این باد مشکبو که به شبگیر می رود
هر ساعتی که می گذرد قامتش به دل
گویا که در درونه من تیر می رود
دیوانه شد دلم، ره زلف تو بر گرفت
مسکین به پای خویش به زنجیر می رود
عشقت نه سرسری ست که با عشق آدمی
با جان برآید آنگه و با شیر می رود
ما و شراب و شاهد و مستی و عاشقی
کایین صوفیان همه تزویر می رود
نزدیک شد هلاکت خسرو ز دوریت
در کار او هنوز، چه تقصیر می رود؟
دستم ز کار و کار ز تدبیر می رود
ای کاشکی که بر دل خونین من رسد
آن تیر او که بر دل نخچیر می رود
او اسپ می دواند و ما کشته می شویم
لشکر هلاک می شود و میر می رود
نقاش چین به قبله محراب ابرویش
از بهر توبه کردن تصویر می رود
من بیهشم، که می دهد از سرو من نشان؟
این باد مشکبو که به شبگیر می رود
هر ساعتی که می گذرد قامتش به دل
گویا که در درونه من تیر می رود
دیوانه شد دلم، ره زلف تو بر گرفت
مسکین به پای خویش به زنجیر می رود
عشقت نه سرسری ست که با عشق آدمی
با جان برآید آنگه و با شیر می رود
ما و شراب و شاهد و مستی و عاشقی
کایین صوفیان همه تزویر می رود
نزدیک شد هلاکت خسرو ز دوریت
در کار او هنوز، چه تقصیر می رود؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.