هوش مصنوعی: این متن شعری است که درد عشق و فراق را بیان می‌کند. شاعر از دل‌بستگی به معشوق و ناکامی در وصال او می‌گوید و احساسات عمیق غم و اندوه را به تصویر می‌کشد. او از اشک‌های بی‌پایان، صبر از دست‌رفته و آرزوهای بربادرفته سخن می‌گوید و در نهایت، خود را در دریای آرزوها غرق‌شده می‌بیند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاطفی عمیق و غم‌انگیز است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۸۷۰

دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود
دل پاره گشت و درد تو زائل نمی شود

مه می شود مقابل روی تو هر شبی
یک روز با رخ تو مقابل نمی شود

رویم زر است و بر در تو خاک می کنم
وصل تو کیمیاست که حاصل نمی شود

شد اشک من حمایل گردون ز دست تو
دستم به گردن تو حمایل نمی شود

بنشسته ام به غم که ز عشق تو خاستن
با آنکه جان همی شودم، دل نمی شود

دل منزل غم آمد و از رهزنان هجر
یک کاروان صبر به منزل نمی شود

خسرو در اوفتاد به غرقاب آرزو
چون کشتی مراد به ساحل نمی شود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.