هوش مصنوعی:
این شعر از عشق، جنون، غم و رنج سخن میگوید. شاعر از عشق سوزان و تأثیر آن بر عقل و جان مینویسد، از غمهای پنهان و اشکهای ریخته شده میگوید و به ناامیدی و تسلیم در برابر تقدیر اشاره میکند. همچنین، از بیعدالتی و جور زمانه شکایت دارد و به مفاهیمی مانند مستی، شادی زودگذر و تسلیم در برابر سرنوشت پرداخته است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی مانند عشق سوزان، غم وجودی، و ناامیدی در این شعر وجود دارد که ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند جنون و مستی نیاز به درک بالاتری از زندگی و تجربیات انسانی دارد.
شمارهٔ ۸۸۵
چشم فسونگر تو که داد فسون دهد
دانا زمام عقل به دست جنون دهد
خونابه می خورم ز غم و گریه می کنم
آری، شراب گوهر هر کس برون دهد
غم در دل و جگر خورد ار وی بدان بود
هر کو نهال را بدل آب خون دهد
مست نشاط و عیش کجا گردد آدمی؟
دور فلک چو باده به جامش نگون دهد
گفتی برون مده غم خود، چون نهان کنم؟
چون رنگ رخ گواهی حال درون دهد
اجرای جور می کنمت بر خود، ای عجب
شیشه فروش سنگ به دیوانه چون دهد
خسرو ز بهر آنکه خورد سنگ بر درت
خود را میان حلقه طفلان زبون دهد
دانا زمام عقل به دست جنون دهد
خونابه می خورم ز غم و گریه می کنم
آری، شراب گوهر هر کس برون دهد
غم در دل و جگر خورد ار وی بدان بود
هر کو نهال را بدل آب خون دهد
مست نشاط و عیش کجا گردد آدمی؟
دور فلک چو باده به جامش نگون دهد
گفتی برون مده غم خود، چون نهان کنم؟
چون رنگ رخ گواهی حال درون دهد
اجرای جور می کنمت بر خود، ای عجب
شیشه فروش سنگ به دیوانه چون دهد
خسرو ز بهر آنکه خورد سنگ بر درت
خود را میان حلقه طفلان زبون دهد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.