هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر عاشقانه، از عشق و انتظار یار میگوید و بیان میکند که حاضر است برای هر قدمی که معشوق به سوی او برمیدارد، هزاران جان فدا کند. او از اشکهایش میگوید که در خورد معشوق نیست و از زلف معشوق که مانند سلسلهای بر در خانهاش میزند. شاعر همچنین از تأثیر نگاه معشوق بر قلبها سخن میگوید و در پایان، از عشق و محبت معشوق با افتخار یاد میکند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۸۸۷
یک روز یار اگر قدمی سوی من زند
بخت رمیده خیمه به پهلوی من زند
خواهم هزار جان ز خدا تا کنم نثار
در هر قدم که سرو سمن بوی من زند
در خورد دوست نیست مگر اشک چشم من
در پیش مردمان همه در روی من زند
مردم در انتظار که کی حلقه بر درم
زلف نگار سلسله گیسوی من زند
چشمش هزار قلب شکست، از مژه هنوز
لشکر کشد که بر دل بدخوی من زند
خسرو، ز باد صبح رخش دم زنیم و بس
لاف محبتش سر هر موی من زند
بخت رمیده خیمه به پهلوی من زند
خواهم هزار جان ز خدا تا کنم نثار
در هر قدم که سرو سمن بوی من زند
در خورد دوست نیست مگر اشک چشم من
در پیش مردمان همه در روی من زند
مردم در انتظار که کی حلقه بر درم
زلف نگار سلسله گیسوی من زند
چشمش هزار قلب شکست، از مژه هنوز
لشکر کشد که بر دل بدخوی من زند
خسرو، ز باد صبح رخش دم زنیم و بس
لاف محبتش سر هر موی من زند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.