هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از بی‌توجهی معشوق رنج می‌برد. شاعر از غم‌های بی‌پایان، بی‌اعتنایی یار، و تسلیم شدن در برابر عشق می‌گوید. او حاضر است هر جفایی را تحمل کند و حتی به قیمت جانش تمام شود، بدون آنکه انتظار توجه یا پرسشی از سوی معشوق داشته باشد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و تسلیم شدن ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۸۹۸

ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید
بگو که با که توان گفت غم که یار نپرسد

دلم ازوست فگار و مباد هیچ گزندش
اگر چه هیچ گه او زین دل فگار نپرسد

بگو که دیدن من هر چه طالع آمدی آخر
به مردن آنکه رود طالع و شمار نپرسد

به درد عشق بمیرم، دوای خویش نپرسم
که عاشقم من و عاشق صلاح کار نپرسد

در آشنایی دریای عشق راست کسی دان
که تن به غرق دهد وز لب و کنار نپرسد

به هر جفا که کنی راضیم، که گشتم اسیرت
شتر مهار به بینی قیاس یار نپرسد

تویی به کشتن ما خوش، ز حال مات چه پرسش
کسی که تیر زند زحمت شکار نپرسد

گرم تو خاک دهی، این ز کوی کیست، نگویم
گدا چو زر دهیش، قیمت و عیار نپرسد

دلش که سوخته شد، خسرو از تو پیش کسی را
سخن ز حسن جوانان گلعذار نپرسد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.