هوش مصنوعی:
این متن بیانگر عشق و وفاداری عمیق شاعر به معشوق است. شاعر تأکید میکند که هیچکس جای معشوق را نمیگیرد و حتی پس از مرگ نیز وفادار خواهد ماند. همچنین، او از درد دوری و بیتوجهی دیگران به دلیل عشقش سخن میگوید و معشوق را بینظیر و فراتر از درک دیگران میداند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آنها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند مرگ و غم ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۸۹۹
گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو باشد
قسم به جان و سر من که خاک پای تو باشد
اگر به تربتم آیی هزار سال پس از من
شکفته بر سر خاکم گل وفای تو باشد
غم تو خاک وجودم به باد داد و نخواهم
غبار خاطر گردی که در هوای تو باشد
غریب نیست که بیگانه گردد از همه عالم
هر آن غریب که در شهر آشنای تو باشد
زهی جماعت کوته نظر که سرو سهی را
گمان برند که چون قد دلربای تو باشد
چگونه بر تو نترسم که هر طرف که در آیی
هزار دیده خونریز در قفای تو باشد
بشوی دست ز خسرو، اگر نه پیش تو آید
که هر قدم که زند دوست خونبهای تو باشد
قسم به جان و سر من که خاک پای تو باشد
اگر به تربتم آیی هزار سال پس از من
شکفته بر سر خاکم گل وفای تو باشد
غم تو خاک وجودم به باد داد و نخواهم
غبار خاطر گردی که در هوای تو باشد
غریب نیست که بیگانه گردد از همه عالم
هر آن غریب که در شهر آشنای تو باشد
زهی جماعت کوته نظر که سرو سهی را
گمان برند که چون قد دلربای تو باشد
چگونه بر تو نترسم که هر طرف که در آیی
هزار دیده خونریز در قفای تو باشد
بشوی دست ز خسرو، اگر نه پیش تو آید
که هر قدم که زند دوست خونبهای تو باشد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.