۲۱۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۰۶

مبصران که مزاج جهان شناخته اند
دو روزه برگ اقامت در آن نساخته اند

خراب گردد این باغ و بر پرند همه
نوازنان که درو عندلیب و فاخته اند

عجب ز مویه گری، تیز پر کشد آواز
به خانه ای که سرود طرب نواخته اند

مبین ز سیم و ز آهن تن تو کاهن و سیم
به بوته گل ازینسان بسی گداخته اند

سری که زیر زمین شد نهفته شاهان را
همان سری ست که بر آسمان فراخته اند

تهمتنان که به یک تیر چرخ می شکنند
ز بهر چیست که شمشیر و خنجر آخته اند؟

نگاهبانی جوهر چو نیست در حد عکس
چه سود از آنکه همه دزد را شناخته اند

کسان که شاهد دنیا نمودشان زیبا
به خواب گویی با دیو عشق بافته اند

عنان نفس مده، خسروا، به طینت خویش
که عاقلان فرس اندر و حل نتاخته اند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.