هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و درد عشق ناکام سخن می‌گوید. شاعر از بی‌تفاوتی معشوق و سنگدلی او شکایت دارد و با تصاویری مانند سوختن دل، اشک نمکین و تأثیر آه سوزان، رنج خود را بیان می‌کند. او عشق خود را دیوانگی می‌خواند و امید کمی به توجه معشوق دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، توصیف درد عشق و اندوه نیاز به بلوغ ذهنی دارد.

شمارهٔ ۹۰۸

اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد
بسوزد ار دلش از سنگ سخت تر باشد

حکایت من و او عشق نیست می دانم
که عشق دیگر و دیوانگی دگر باشد

رو، ای نسیم صبا و از آن دو چشم سیاه
اگر نه کشتنیم، سهل یک نظر باشد

ولی تو سنگدلی، کی دلم نگه داری؟
نه هر که سنگتراش است شیشه گر باشد

اگر نمک چکد از چشمهای من زان شب
که دیده را خیال لبت اثر باشد

ز گریه موی بر اندام من همی خیزد
گیا به خاستن آید، زمین چو تر باشد

نمک چگونه نسایی به چشم من که مرا
به نوک هر مژه پرکاله جگر باشد

بسوختی دل خسرو مگر نمی دانی
که آه سوخته عشق را اثر باشد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.