۲۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۲۴

نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد
فلک به پیش تو نام قمر نمی گیرد

به زیر پات چو گل می کند درم ریزی
بنفشه می چند و سرو برنمی گیرد

کسی که بر لب و خال تو می نهد انگشت
کدام نکته که او بر شکر نمی گیرد

چنین که از لب تو می چکد شکر، عجب است
که آن دو لعل تو بر یکدگر نمی گیرد

صدف چو غره بدین شد که من دهان توام
چرا دهان قدری تنگ تر نمی گیرد

به آه خسرو بیدل حواله باید کرد
به عالم آتش عشق تو در نمی گیرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.