هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غزل‌گونه است که در آن شاعر از عشق، درد دل، و رنج‌های عاشقی سخن می‌گوید. او از نگاه معشوق، غیرت، و آرزوهای برآورده‌نشده می‌نالد و از تأثیرات عمیق عشق بر روح و روان خود صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند.

شمارهٔ ۹۳۱

چو نقش چشم توام در دل حزین گردد
مرا نفس به دل خسته تیغ کین گردد

ترا به دیده کشم، لیک غیرتم بکشد
که با تو مردمک دیده همنشین گردد

شده ست خاک به کویت هزار عاشق بیش
بدین هوس که ته پای بر زمین گردد

کجا سلامت دلها به کوی تو جایی
هزار بار بلا گرد عقل و دین گردد

چه پرسیم غم شبها که چون رود تا روز
تمام شب بدنش چون تو نازنین گردد

قبول تو نشود قطره های خون از چشم
اگر چه حقه من لعل راستین گردد

خیال بوسه همی گرددم به سینه، ولی
کجاست بخت که اندر دلت همین گردد

شبی که خواهم دل را سبک کنم با خویش
غم آیدم به دل و کوه آهنین گردد

در اهل شهوت، خسرو، مجوی عشق که عقل
چو هست ذوق مگس گرد انگبین گردد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.