هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از زبان عاشقی بیان می‌شود که از فراق معشوق رنج می‌برد و به صبر و شکیبایی دعوت می‌کند. او از زیبایی‌های معشوق و تأثیر آن بر خود می‌گوید و در نهایت از طبیب می‌خواهد که دیگر به او نزدیک نشود، چرا که درمانی برای دردش وجود ندارد.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و عارفانه است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۹۳۳

اگر نسیم صبا زلف او برافشاند
هزار جان مقید ز بند برهاند

منش ببینم و از دور رخ نهم بر خاک
مرا ببیند و از دور رخ بگرداند

قد خمیده خود را همی کنم سجده
ازان جهت که به ابروی دوست می ماند

اگر مراد تو جان است، کار جان سهل است
چه حاجت است که چشمت به زور بستاند؟

بساز چاره بیچارگان خود امروز
که کار وعده فردا کسی نمی داند

ز روی دوست صبوری نمی توانم کرد
چرا که تشنه صبوری ز آب نتواند

کنون که کار من خسته از دوا بگذشت
بگو طبیب مرا تا قدم نرنجاند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.