هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و دلباختگی سخن میگوید. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند زلف یار، چشمهای فتنهگر و باد، احساسات عمیق خود را بیان میکند. او از درد عشق، بیقراری و جنون ناشی از آن مینالد و گاهی نیز به مفاهیم عرفانی مانند عرش و فلک اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۹۳۴
نسیم زلف تو دل را درون بجنباند
بلاست چشم تو چون تیغ خون بجنباند
چو باد بر سر زلفت رود ز هر جانب
بسا که سلسله های جنون بجنباند
یکی نمی زند و دل همی برد چشمت
چو جادویی که لب اندر فسون بجنباند
بسوخت جانم و روزی دلش نشد که به درد
سری به سوز من بی سکون بجنباند
بخفت بخت و فلک هم نه مهربان که گهی
ز خواب پهلوی بخت نگون بجنباند
میان خلق مگیرم که ناله ای دارم
که دردهای کهن از درون بجنباند
تو پا به هوش نه، ای مست نازپرورده
که عرش را دم خسرو ستون بجنباند
بلاست چشم تو چون تیغ خون بجنباند
چو باد بر سر زلفت رود ز هر جانب
بسا که سلسله های جنون بجنباند
یکی نمی زند و دل همی برد چشمت
چو جادویی که لب اندر فسون بجنباند
بسوخت جانم و روزی دلش نشد که به درد
سری به سوز من بی سکون بجنباند
بخفت بخت و فلک هم نه مهربان که گهی
ز خواب پهلوی بخت نگون بجنباند
میان خلق مگیرم که ناله ای دارم
که دردهای کهن از درون بجنباند
تو پا به هوش نه، ای مست نازپرورده
که عرش را دم خسرو ستون بجنباند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.